بالاخره من اومدمممممم./..
چقدر تو پير شدي بهار...برف پيريه..چيه...همون...رو موهات نشسته...منو ببين...من که ديگه مو واسم نمونده...انقد اون تو حرص خوردم...رو ديوار با ذغال خط ميذاشتم ببينم چقد از روزا گذشته و چقد ديگه بايد بمونم....دل ادم اون تو ميگيره...ولي خدايي چه شعرايي رو ديوار مينوشتيم...